شعر
رتبه اول بخش شعر سومین جشنواره مهرباران
تقدیم به کودکان اکرام …
.
.
.
تو و آن گونه های خشکیده
من واین دستهای آبانی
تو ودستان خالی سفره
من و حال وهوای بارانی
پدرت سالهاست رفته سفر
مادرت درغبار گمشده است
چشمهایت همیشه منتظرند
در نگاهت بهار گمشده است
صبح فردا که اول مهر است
کوله ات از کتاب ها خالی ست
آه بابای قصّه وقتی نیست
دفتر از نان و آب ها خالی ست
بعد از این روزهای سرد و سیاه
روزهایی سپید می آید
برلبانت شکوفه وا بشود
بوی گل بوی عید می آید
زندگی تندباد و طوفان نیست
کوچه هایش نسیم هم دارد
آسمان گرچه از کلاغ پراست
چندتا یاکریم هم دارد
دستهایم امید می بخشند
شنلِ قهرمان به دوشم نیست
بین این قصّه روسیاه منم
بارخرما و نان به دوشم نیست
دستهای مرا بگیر که باز
ذهنت از راه چاره پر بشود
یک سبد نور سبز آوردم
دفترت از ستاره پر بشود
هدیه ام را بگیر، میخواهم
یاکریمی به دانه اش برسد
کاش این هدیه را قبول کنی
تا کلاغی به خانه اش برسد
ساجده جبارپور
دانشگاه پیام نور، واحد فومن، استان گیلان
ترکه های انار +شعر
قد میکشد در کوچه یک سایه کنارت
خط میخورد سرمشقهای گریه دارت
بابا که رفته تو شدی مرد … مهم نیست
که چند تا تقویم افتاده کنارت
مادر فقط آرام میشوید همیشه
تنهاییت را از لباس خیس کارت
تو مرد … حتی لحظه ای که پشت هر شب
در گریه میلرزد دو پلک بی قرارت
تو مرد … باید از معلم نمره کم کرد
وقتی که میگیرد تو را حین فرارت
وقتی نمیفهمد تو را از خستگیهات
و روزها و غصه های بیشمارت
از دفترت برداشتی «نان» را اگرچه
با ترکهها ترکیده در دستت انارت
الهام میزبان(مدیریت بازرگانی)
برگزیده نخستین جشنواره مهرباران
دختری که عروسک ندارد… +شعر
روزها و غصه ها
الهام میزبان
دانشجوی مدیریت بازرگانی – دانشگاه فردوسی مشهد
قد میکشد در کوچه یک سایه کنارت
خط میخورد سرمشق های گریه دارت
بابا که رفته تو شدی مرد … مهم نیست
که چند تا تقویم افتاده کنارت
مادر فقط آرام میشوید همیشه
تنهاییت را از لباس خیس کارت
تو مرد … حتی لحظه ای که پشت هر شب
در گریه میلرزد دو پلک بی قرارت
تو مرد … باید از معلم نمره کم کرد
وقتی که میگیرد تو را حین فرارت
وقتی نمیفهمد تو را زان خستگی هات
و روزها و غصه های بیشمارت
از دفترت برداشتی «نان» را اگرچه
با ترکهها ترکیده در دستت انارت