روزها و غصه ها
الهام میزبان
دانشجوی مدیریت بازرگانی – دانشگاه فردوسی مشهد
قد میکشد در کوچه یک سایه کنارت
خط میخورد سرمشق های گریه دارت
بابا که رفته تو شدی مرد … مهم نیست
که چند تا تقویم افتاده کنارت
مادر فقط آرام میشوید همیشه
تنهاییت را از لباس خیس کارت
تو مرد … حتی لحظه ای که پشت هر شب
در گریه میلرزد دو پلک بی قرارت
تو مرد … باید از معلم نمره کم کرد
وقتی که میگیرد تو را حین فرارت
وقتی نمیفهمد تو را زان خستگی هات
و روزها و غصه های بیشمارت
از دفترت برداشتی «نان» را اگرچه
با ترکهها ترکیده در دستت انارت